محل قرارگیری بردکرامپ محصول تکی

مارپیچ خون

(بدون دیدگاه)
0

ویـژگـیـــ هـای کـتـاب

خرید محصول
قیمت کتاب :
قیمت اصلی 200,000 تومان بود.قیمت فعلی 160,000 تومان است.

موجود

torobpay
هر قسط با ترب‌پی: 40,000 تومان
۴ قسط ماهانه. بدون سود، چک و ضامن.

تـوضــیــحــات کـتـاب

معرفی کتاب
کتاب مارپیچ خون به قلم یاشار عبدالحسین‌زاده یک رمان امنیتی و تا حدودی ترسناک است که در فضای جنگ ایران و عراق و گروهک منافقین رخ می‌دهد.

یاشار عبدالحسین‌زاده در کتاب مارپیچ خون از یک گودال خاکی با کفی باتلاقی در فضای مقابله با حزب بعث داستان را آغاز می‌کند. رزمندگان ایرانی به دست حزی بعث در این باتلاق افتاده‌اند و برای نجات دست و پا می‌زنند. اما بیشتر در خاک و خون فرو می‌روند. هر کسی که به ابتدای گودال می‌رسد با سر نیزه به شهادت می‌رسد و خونش گودال را پر می‌کند. این فضای سراسر رعب و وحشت در سراسر رمان جاری است و عبدالحسین‌زاده با توصیف دقیق صحنه‌ها به خوبی مخاطب را با خود همراه می‌سازد.

داستان از زبان اول شخص روایت می‌شود. او که بارها خود و خواننده را تا مرز مفارقت روح از بدن پیش می‌برد سر از زندان‌های حزب بعث درمی‌آورد و اندکی بعد به اردوگاه اشرف تبعید می‌شود. حالا دیگر روح او در اختیار برادر مسعود است و نفس او نفس خواهر مریم! او دیگر باید به عضوی از منافقین تبدیل شود. اما نه؟! کار بالا می‌گیرد. آیا او تشنه بوی خون است؟ در گروهک منافقین حل می‌شود یا خود و دوستانش را نجات می‌دهد؟ چگونه نجات ممکن است؟

داستان با خلق فضایی رعب‌انگیز و معماگونه حس تعلیق خوبی در مخاطب ایجاد می‌کند و او را به پستوی جنگ‌های چریکی می‌کشد. گاهی با بازگشت به عقب و توصیف فضای زیبای خواستگاری فرصت نفس کشیدن به مخاطب می‌دهد و صدای سنگین ترس را بر هم می‌زند.

شاید تنها نقطه و به نوعی بزرگترین نقطه ضعف داستان اینجاست که مخاطب با واژه‌هایی هم‌چون حزب بعث، شهید، منافقین و شخصیت‌های حقیقی مواجه می‌شود اما مشخص نیست که داستان برگرفته از واقعیت است یا نه؟ به هر حال آنچه مشهود است این است که داستان تخیلی است و تنها نمی از واقعیت را در خود دارد.

چرا باید کتاب مارپیچ خون را مطالعه کنیم؟
برای حل یک معما در حین آغشته شدن به خون در حالی که ضربان قلبمان به اوج رسیده است.

کتاب مارپیچ خون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟
علاقه‌مندان به ژانرهای ترسناک، جنایی و امنیتی که گاه‌گاهی خط داستانششان اشتراکی با واقعیت پیدا می‌کند، این اثر را ورق بزنند.

برشی از کتاب مارپیچ خون:
من هم مجبور شدم تصمیمم رو بگیرم از یه طرف، خاطرات مسعود از دخترش و از طرف دیگه نگرانی از اینکه اگه عباس هم کشته بشه، عملاً عملیات می‌ره هوا باعث شد از پشت جعبه‌ها بیام بیرون و شروع کنم به تیراندازی. داد زدم عباس من نمی‌ذارم بیاد جلو. مسعود رو بکش عقب. چند ثانیه‌ای که عباس برسه به مسعود اندازه چند سال گذشت اما بالاخره انگشت‌های دستش رو حلقه کرد دور مچ مسعود و با همه زورش مسعود رو کشید سمت خودش، از این ور شلیک رو قطع نمی‌کردم. البته رگبار نمی‌زدم فقط تک تیر و با فاصله زمانی کم می‌زدم که هم مهماتم تموم نشه هم کسی نتونه بیاد سمت در. مسعود سنگین شده بود و عباس نمی‌تونست اون رو با سرعت بیشتری بکشه سمت خودش. نگاهم یه لحظه افتاد به پایین در؛ تیکه تیز در آهنی که براثر انفجار شکل گرفته بود رفته بود توی دل و روده مسعود گیر کرده بود و عباس هر چی زور میزد تکون نمی‌خورد.

توضیحات تکمیلی

وزن 150 گرم

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مارپیچ خون”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *